سید احمد خمینی: مردی برای سـه فصـل
تاریخ انتشار: ۴ دی ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۳۶۷۸۳۱
آفتابنیوز :
اگر حاجسید مصطفی خمینی در اول آبان ۱۳۵۶ درنگذشته بود، شاید برادر او سیداحمد خمینی بهعنوان نزدیکترین فرد به امام خمینی در سطح اول سیاسی قرار نمیگرفت. این گزاره، اما از منظری دیگر قابل خدشه است چراکه آن اتفاق اگر رخ نمیداد چهبسا نام آیتالله خمینی دوباره و پس از ۱۴ سال بر سر زبانها نمیافتاد تا جایی که حسن روحانی برای اولین بار در یک منبر عمومی برای متمایز ساختن از سایر مراجع لفظ «امام» را به کار برد و بعد از آن کار به جایی رسد که شخص شاه درصدد برآمد با گمان پشتگرمی به سفر شب ژانویه جیمی کارتر، رئیسجمهوری آمریکا دستور دهد آن متن توهینآمیز در روزنامه اطلاعات منتشر شود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش هم میهن؛ به هر رو ایرانیان و جهانیان روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ با چهره جوان و شاد فرزند امام خمینی آشنا شدند که دست در دست رهبر فقید انقلاب از پلکان هواپیمای ایرفرانس پایین میآمد و آنکه دست چپ را در دست داشت برخلاف تصورات غالب نه خلبان یا میهماندار که افسر زبده امنیتی پلیس فرانسه برای حفاظت از جان امام بود. از این روز تا ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ سیداحمد خمینی مانند یک فعال سیاسی رفتار کرد و حتی مواضع و دیدگاههای او گاه با رهبری انقلاب تفاوت داشت کما اینکه در سال ۱۳۵۸ به دنبال ایده جمهوری شورایی بود که در ادبیات رهبر فقید مطلقاً جایی. نداشت.
در همین فصل ۱۳۵۷ تا خرداد ۱۳۶۰ نقطه شاخصی در سال ۱۳۵۹ وجود دارد که اولین رئیسجمهوری ایران او را بهعنوان نخستوزیر پیشنهادی در نظر گرفت و قبل از معرفی به مجلس اول دفتر امام خمینی اعلام کرد بنا ندارند بستگان نزدیک ایشان واجد چنین مسئولیتهایی شوند. همان موقع البته کسی باور نکرد سیداحمد خمینی گزینه واقعی بنیصدر باشد بلکه برای رهایی از فشار حزب جمهوری اسلامی چنین پیشنهادی را درانداخت و به نتیجه مورد نظر هم نرسید.
در همین دوره تجمعی با عنوان «امام تنهاست» برگزار شد که مجاهدین خلق هم در آن مشارکت داشتند و سیداحمد خمینی دقایقی روی سن رفت و تصویری از مسعود رجوی هم کنار او ثبت شد. حاجاحمدآقا البته در این مراسم بدون لباس روحانی است. معرفی او بهعنوان نخستوزیر از جانب بنیصدر یا حضور در کنار رهبران مجاهدین، اما به این معنی نبود که گرایش سیاسی او هم چنین بوده بلکه هم رئیسجمهور وقت و هم سازمان مجاهدین که هنوز انگ منافقین بر پیشانیشان ننشسته بود میخواستند وزنه حزب جمهوری اسلامی را ضعیف کنند.
به مرور، اما نقش سیداحمد از کنشگر مستقل سیاسی به مشاور ارشد و ادارهکننده دفتر امام تغییر یافت و از خرداد ۱۳۶۰ به بعد این نقش پررنگتر میشود و به همین خاطر میتوان فصل دوم زندگی سیاسی او را از خرداد ۱۳۶۰ تا خرداد ۱۳۶۸ و درگذشت امام خمینی دانست. در مستند برای اولین بار سیدحسن خمینی از نامه مفصل احمد به امام خبر میدهد که در آن دلایل متعددی در مخالفت با ادامه جنگ با عراق در خاک این کشور اقامه کرده است. هرچند روشن نیست که چرا در زمان حیات حاج احمدآقا این نامه منتشر نشد و تا کنون هم خبری درباره آن عنوان نشده بود.
همین که نظر خود را در آن زمان رسانهای نکرد گواه دیگری است بر اینکه در فصل دوم کنشگری سیاسی در اندرونی قدرت بیشتر تأثیر میگذاشته است تا جایی که به شورای سران مرکب از رئیسجمهوری (آیتالله خامنهای)، رئیس مجلس شورای اسلامی (آیتالله هاشمیرفسنجانی)، رئیس دیوان عالی کشور و رئیس شورای عالی قضایی (آیتالله موسویاردبیلی) و نخستوزیر (میرحسین موسوی) اضافه و عملاً شورا ۵ نفره میشود و اندکاندک نظرات احمد به عنوان دیدگاه امام مقبول میافتاده یا نظرات را منتقل میکرده است.
در فصل دوم کنش سیاسی او دیگر نه صحبتی از جمهوری شورایی است و نه خط سوم و حضور رسانهای او به صورت رسمی و در قرائت پیامهای امام صورت میپذیرفت.
مهمترین نقشآفرینی او در این فصل (خرداد ۶۰ تا خرداد ۶۸)
نه به صورت علنی که در پشت پرده شکل گرفت یا در بیرون چنین تصور شد. یکی حمایت از انشعاب مجمع روحانیون مبارز از جامعه روحانیت مبارز و ارتقای جایگاه اعضای ارشد آن همچون دادستانی آیتالله موسویخوئینیها و قدرت گرفتن بیشتر جناح چپ و به حاشیه رفتن راستگرایان بود و دیگری روند برکناری آیتالله حسینعلی منتظری که به خاطر انتشار متن «رنجنامه» برخی اقدامات آیتالله محمدیریشهری را هماهنگ با او دانستند. ادعایی که هر دو تکذیب میکردند، ولی تشدید اختلافات حاج احمد خمینی با بیت آقای منتظری خصوصاً فرزند ایشان قابل انکار نبود.
با کنار رفتن آیتالله منتظری این تصور شکل گرفت که بعد از امام نقش سیداحمد چه در قالب عضو شورای رهبری و چه به شکلی دیگر استمرار خواهد یافت یا اگر نه به آن پررنگی که به صورتی حفظ خواهد شد. این اتفاق، اما نیفتاد و به گواه خاطرات هاشمیرفسنجانی در چند مورد به پیشنهادهای او درمورد محل برگزاری نمازجمعه توجه نشد و احساس کرد حضور او در نشست سران تشریفاتی شده و این را آغاز فصل سوم میتوان دانست.
حمایت او از انتخاب آیتالله خامنهای به رهبری و اعلام وفاداری به مقام ولایت فقیه و سخنان او در جریان حضور رهبر جدید در جماران شایعات زاویه داشتن او را تکذیب میکرد، اما زمانه تغییر کرده بود و حالا او «یادگار امام» بود یعنی مردم را به یاد امام میانداخت و این تمام نقشی بود که در فصل جدید سیاسی برای او تعریف شد.
هرچند در پی انتخاب مهدی کروبی به ریاست مجلس سوم طبعاً باید دیگری بهعنوان «امیر الحاج» برگزیده میشد و حکم برای سید احمد صادر شد، اما بعد از چندی اعلام کرد مادرش (همسر امام) مایل است او از کشور خارج نشود و در بیت امام بماند و این مسئولیت منتقی شد و پس از آن یگانه عنوان رسمی احمد عضویت در مجلس دوم خبرگان رهبری بود و وقتی شورای نگهبان صلاحیت فرزند او را در سال ۹۴ رد کرد، همه به مقایسه نوع مواجهه با کاندیداتوری پدر و پسر پرداختند و اینکه سید حسن در فراگیری دروس حوزوی و مرتبه اجتهاد کوشاتر بوده و با منطقی که به پدر اجازه دادند به قاعده باید پسر هم حاضر میشد و شورای نگهبان از عهده توضیح این تناقض برنیامد حتی بعد از عتاب و خطاب هاشمیرفسنجانی در نطق ۱۲ بهمن.
فصل سوم حیات سیاسی سید احمد از ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۳ بیشتر در حاشیه گذشت و تنها در مقاطعی مانند بحثهایی که درباره درگذشت آیتالله لاهوتی در زندان در سال ۱۳۶۱ درگرفت و اینکه هاشمیرفسنجانی به اسدالله لاجوردی پیام داده و پنداشته بود که موضوع حل شده و لاهوتی را مرخص کردهاند حال آنکه در زندان سکته کرده و درگذشته بود. صادق طباطبایی برادر همسر سید احمد، اما در این فقره جانب او را میگرفت و گله هاشمی را وارد نمیدانست.
با اینکه فصل سوم حیات سیاسی فرزند رهبر فقید انقلاب دور از متن گذشت، اما درگذشتِ ناگهانی در ۴۹ سالگی و در پی یک هفته جدال با مرگ در پایان اسفند ۱۳۷۳ به شایعات دامن زد خاصه اینکه مردم تصور کردند تحلیل منتشره در یک هفتهنامه درباره آخرین سخنرانی او متن نطق خود اوست و فرصت توضیح نه برای آن نشریه پدید آمد نه خود او.
در مراسم تدفین سید احمد مردم سیمای جوانی ۲۳ ساله را دیدند که بسیار پختهتر از سن در نظرها نشست و در همان مراسم گفت: گنجینه اسرار نظام و انقلاب به خاک سپرده میشود.
عنوان یادگار امام اندکاندک از سید احمد به سیدحسن خمینی انتقال یافت هرچند که مواضع نواده امام بعد از ۱۳۸۸ در پارهای اوقات خشم نواصولگرایان را چندان برانگیخت که از او بهعنوان سیدحسن مصطفوی یاد کردند نه خمینی و گاه یادگارِ یادگار امام تا بگویند با واسطه به امام میرسد نه مستقیماً.
سیدحسن خمینی هم در عمل بیش از آنکه یادآور پدر باشد در سیما به داییِ دایی (امام موسی صدر) ماننده است و میکوشد یادآور «نیا» باشد و در پدر متوقف نبوده چندان که در شهریور ۱۴۰۱ و یک هفته قبل از ماجرای مهسا، احمد منتظری فرزند آیتالله منتظری در نشست «مبانی فقهی و کلامی آیتالله صانعی» پای سخنان فرزند سیدحسن خمینی نشست.
منبع: آفتاب
کلیدواژه: سید احمد خمینی هاشمی رفسنجانی سیداحمد خمینی سیدحسن خمینی احمد خمینی امام خمینی خرداد ۱۳۶۰ سید احمد آیت الله
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۳۶۷۸۳۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آیا می شناسیدش؟
آیت الله سید مهدی امام جمارانی، و تو چه دانی او کیست؟
عالمی فرهیخته و دانا
سیدی جلیل و فروتن
جلوه ای از خلق خوش محمدی
با سابقه ای طولانی در خدمتگزاری برای عامه مردم
مورد احترام همه جناح ها
میزبان امام خمینی (ره)
کسی که خانه شخصی خود را در جماران برای سکونت امام خمینی در اختیار قرار داد
خانه ای که قبل از انقلاب مأمن انقلابیون بود
و حسینیه ای را که جد او بانی اش بود محل ملاقات های عمومی امام خمینی کرد.
با این همه سوابق نسل جدید او را نمی شناسد و حق دارد
چون بیش از پانزده سال است در صدا و سیما نه نامی از او برده می شود و نه تصویری
ضد انقلاب هم که از او خوشش نمی آید تا او را معرفی کند
پس جوان بیست ساله ایرانی از کجا او را شناخته باشد؟
چه می گویم، اصلا در این روزگار چه نیازی به شناخت چنین افرادی هست؟
امثال پناهیان و صدیقی کافی هستند تا شب و روز، شام و سحر، جمعه و غیر جمعه همه شبکه های صدا و سیما دربست در اختیار آنان باشد تا هرگونه اراده می کنند راجع به پیامبر و اسلام و امام زمان سخن بگویند و دین پاک و خالص مردم را دستکاری کنند.
زمانه عجیبی است، سید مهدی امام جمارانی که از باب « اهل البیت ادری بما فی البیت» صدها خاطره شنیدنی و آموزنده از مصاحبت با امام خمینی در سینه دارد باید سکوت کند و مردم نباید در مناسبتها و سالگردهای رحلت امام و یا پیروزی انقلاب راجع به شخصیت و دیدگاه های امام از او بشنوند. بلکه شخصیت امام خمینی را در صدا و سیما از زبان کسانی باید آموخت که در تمام عمرحتی یک جلسه با امام همصحبت نبوده اند. چرا؟ پاسخ روشن است، تا امام را آن گونه معرفی کنند که در مسیر تحقق اهداف شان مفید و کارساز باشد و برای نسلی که باید برای اهداف خاص تربیت شوند کاربرد داشته باشد. امامی خشن، گوشت تلخ، وجودش پر از خشم مقدس نسبت به ملتهای جهان حتی به مردم خودش.
ولی امام جمارانی که از نزدیک شاهد رفتار و سیره امام بوده روایتهایی کاملا متفاوت دارد. یک بار ایشان برای ما نقل می کرد در ملاقاتهای پاریس یک روز دختر خانمی حدود بیست ساله با روسری و لباسی که نوعا ما اینگونه افراد را بد حجاب می نامیم از میان جمع برخاست و دو سؤال و تقاضا کرد. اول اینکه مشخص فرمایید مقصودتان از حجاب چیست؟ پاسخ امام خمینی یک جمله کوتاه بود فرمود همین که شما دارید. تقاضای دوم این بود که من مایلم با شما ازدواج کنم. با این سؤال عجیب توجه حاضران به چهره امام جلب شد که به عنوان یک مرجع تقلید و رهبر یک انقلاب بزرگ چه برخوردی خواهد داشت. امام با خنده ملیحی فرمودند پس خانم چی (امام همسرشان را همیشه با کلمه«خانم» خطاب می کردند) آن دختر بیست ساله گفت من در خدمت خانم خواهم بود. امام در میان خنده حضار فرمودند نه، ولی من دعا می کنم که یک همسر خوب و مورد پسند نصیبتان شود.
رفتار امام خمینی، بنیانگذار انقلاب اسلامی کجا و برخوردهای کسانی که امروز به نام اسلام و انقلاب و امام و شهیدان با مردم دارند کجا!
آری بیان اینگونه وقایع از سیره امام خمینی، از نگاه فرهنگی حاکم بر جامعه امروز، بدآموزی دارد و نباید مطرح شود.
اما چند روز پیش سعادت یار شد و به همراه دو تن از دوستان شفیق به زیارت آقای امام جمارانی نایل شدم.
محضرش شیرین و جذاب و سخنانش مثل همیشه دلنشین و سودمند بود
حسرت خوردم چرا باید جامعه از چنین شخصیتهایی محروم باشد
چرا نزدیکترین یاران امام باید یا محصور، یا محبوس، یا ممنوع التصویر و یا منزوی باشند؟
بگذریم، اگر خداوند توفیقی را بر این قلم عنایت کند زوایای ناشناخته ای را از راز انزوای یاران نزدیک امام خواهد نوشت. والسلام
محمدعلی خسروی